دیروز جایی صحبت دانشکده برق و رایانه دانشگاه تهران شد. من شناخت زیادی از بقیه استادان آنجا نداشتم ولی از همان جوانی دانشگاه تهران را با «هوش مصنوعی» میشناختم و مشخصا با مرحوم کارو لوکس (و البته دکتر کامبیز بدیع). فکر کردم ذکر این خاطره بد نیست.
سال ۱۳۷۴ یک کارگاه هوش مصنوعی در موسسه دانشهای بنیادی (IPM) برگزار شده بود که کارولوکس و خانم دکتر امیلیا نرسیسیانس (مردمشناس و همسر دکتر لوکس) هم جزو سخنرانان بودند. آن موقع من تازه رفتم بودم مهندسی برق-کنترل بخوانم که بعدش احتمالا بروم اقتصاد ولی هنوز ۱۰۰ درصد مطمئن نبودم که آیا مهندس خواهم شد یا اقتصاددان. در تنفس برنامه با کارولوکس هم صحبت شدیم و ازش راهنمایی/نصیحت خواستم! با همان لحن بامزه همیشگیاش گفت بچه جان دوره مهندسی کنترل برای ماشین آلات صنعتی و روبات و الخ گذشته، الان زمانی است که باید این مفاهیم را به مسایل «اجتماعی و اقتصادی» اعمال کرد (دقیقا همین را گفت)*. این صحبتش تقریبا مطمئنم کرد که باید چه کار کنم.
به خاطر آن نصحیتش همیشه خودم را مدیونش میدانم، همان طور که مطمئنم در زندگی صدها نفر دیگر هم تاثیرگذار بوده است و از افراد دیگری هم ماجراهای مشابهی را شنیدهام. حیف که زود و بیدلیل از دست رفت و جامعه علمی ایران و جهان از وجودش محروم شد.
* خود لوکس زمانی که در دهه هفتاد میلادی در برکلی دکترای برق میخوانده، یک ماینور اقتصاد مالی هم خوانده بود و از ارتباط بین تکنیکهای ریاضی، کنترل، پردازش سیگنال و اقتصاد آگاه بود.
** اولین بار که لوکس را دیدم، هنوز دانشآموز بودم. در کنفرانس سالیانه انجمن فیزیک – که آن سال در ارومیه برگزار شد – مقالهای در مورد شبکههای عصبی ارائه میکرد و رییس جلسه هم وحید کریمیپور بود. برایم جالب بود که در حالی که سن و سال آن موقع کریمیپور شاید نصف لوکس بود ولی او را سخت به سوال و جواب کشیده بود. یکی از اولین تجربههایم بود که دانشمندان در بحث علمی تعارف و رعایت سن و سال ندارند.